اميررضااميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

عشق ماماني و بابايي

روز مادر

گل پسرم سلام عزیزم امروز تولد حضرت زهرا(س) است. این روز روز زن و روز مادر نام گذاری شده است . امسال اولین سالیه که در این روز من مادرم... خدایا شکرت که این نعمت را از من دریغ نکردی،عزیزم خیلی خوشحالم همیشه می گفتند آدم تا مادر نشه نمیفهمه مادرش چقدر زحمت کشیده،من الان میفهمم مامان گلم چقدر واسم زحمت کشیدند،مامان گلم روز شما هم مبارک خیلی دوستتون دارم،از خدا می خوام همیشه سالم و سرحال باشید   امروز را به مادر شوهرم هم تبریک میگم،ایشاالله همیشه سالم و تندرست باشند،ازشون ممنونم به خاطر زحمت هایی که واسه همسری کشیدند... راستی عزیزم دیشب خونه مامان جون بودیم،دایی محمد هم اومده و امروز قراره برگرده دیشب کلی خواستیم از تو و ...
23 ارديبهشت 1391

شيرين كاري هاي اميررضا

قند عسلم سلام ماماني تو تازيا با اينكه خيلي بغلي شدي و ماماني را خسته و عصبي مي كني  ولي با يه خنديدنت خستگي را از تن مامان درمي كني  الهي فدات بشم كه اينقدر خوش خنده اي   عزيزم اين هفته چهلم باباحاجيه و من نران بودم كه باز غريبي كني و كلا اذيت بشي ولي خدا را هزار مرتبه شكر اين دو شب كه آآآآآقا بودي  گوش شيطون كر،مثل اينكه غريبي كردنت داره تموم ميشه... تازگيا اينقدر جيغ ميزني كه نگو، مامان جون ميگن مي خواي حرف بزني،نمي توني جيغ مي كشي عزيزم ديشب ياد گرفتي كه كف بزني،الهي فدات بشم كه اينقدر بامزه شدي عزيزم دوستت داريم ...
21 ارديبهشت 1391

پنج ماهگي

سلام عسل مامان عسيسم شما امروز پنج ماهه شدي  هوراااااااااااااااااااااااا  دوست دارم خوشمل مامان  خيلي پسل خوبي هستي ماماني، فقط يه خورده بغلي شدي كه ماماني و بابايي را از كفت و كول مي اندازي   عزيزم دوستت داريمممممممممممممم ...
13 ارديبهشت 1391

پسمل شيطون مامان

عزيزم سلام اميررضاي مامان جمعه شما را برديم حموم،كلي گريه كردي و دوست نداشتي،البته ده روزي شده بود كه از حموم رفتن خبري نبود،خوشمل مامان، مامان جون را كلي خسته كردي...  ديروز مامان به اصرار بابايي مي خواست بره دندون پزشكي،هرچه هم مامان تلاش كرد كه از زيرش دربره نشد كه نشد  خلاصه واسه اينكه تو را خسته كنيم و وقتي ماماني نيست خواب باشي،دوباره ديروز برديمت حموم، ديروز باز بهتر بودي و كم گريه كردي... وقتي خواب رفتي،با بابايي رفتيم دندون پزشكي،كلي معطلمون كردند،با مامان جونم كه تماس گرفتم گفتند كه شما هنوز خوابي  خلاصه بعد سه ساعت اومديم خونه، بللللللهههههههههههه شما از همون وقتي كه ما رفته بوديم از خواب بيدار شده بودي و كلي ما...
7 ارديبهشت 1391
1